مقالات دینی

 

 

سلمان فارسي

به نام خداوند بخشنده مهربان

 

سلام

"سلمان فارسى" از شخصيت‏ هاى اسلامى بلندآوازه و از صحابه ي معروف و از ياران نزديك رسول‏ خدا صل الله عليه و آله و سلم و حضرت على علیه السلام و از شيعيان نخستين و راستين صدر اسلام است. وى با اين كه "ايرانى ‏نژاد" بود، اما در ميان اعراب و مسلمانانِ حجاز - كه غالباً عرب‏ نژاد بودند - به مقامى رفيع و مرتبه ‏اى بلند دست يافت.

در سال اول هجرى قمري، هنگامى كه پيامبر اكرم صل الله عليه و آله و سلم ميان هر دو نفر از مسلمانانِ مهاجر و انصار، پيمان برادرى برقرار نمود، ميان "سلمان" و "ابودرداء" (عويمر بن ‏زيد) نيز عقد اُخوّت بست و در اين ماجرا به سلمان فرمود:

اى سلمان! تو از اهل ‏بيت ما هستى و خداى سبحان به تو دانش نخستين و واپسين را عنايت كرده است و

كتاب اوّل (نخستين كتابى كه بر پيامبران الهى نازل شده بود) و كتاب آخر (قرآن مجيد) را به تو آموخته است.

 

"ابوالبحترى" در كتاب "حلية الاولياء" نوشته است كه:

از حضرت على عليه السلام درباره شخصيت سلمان فارسى پرسش شد، آن حضرت فرمود:

 

تابع العلم الاوّل و العلم الآخر و لايدرك ما عنده

 سلمان، به دست آورنده و پيروى كننده دانش نخست و دانش واپسين (يعنى تمامى معارف)

 بود و آن چه در نزد اوست، بر ديگران پنهان مانده است.

 

از پيامبراكرم صل الله عليه و آله و سلم روايت شده است كه فرمودند: "روح الأمين" بر من نازل گرديد و به من گفت كه خداى متعال چهار تن از صحابه مرا دوست دارد. از آن حضرت پرسيدند: يا رسول ‏الله صل الله عليه و آله و سلم آن چهار تن كيانند؟

پيامبرصل الله عليه و آله و سلم فرمود: آنان عبارتند از على، سلمان، ابوذر و مقداد.

 

مؤلف شهير "اُسد الغابة" زندگى‏ نامه سلمان را از "ابن ‏عباس" به تفصيل نقل كرده است كه خلاصه آن چنين است:

وى از اهالى روستاى "جى" از توابع اصفهان بود و پدرش دهقانِ تلاشگر و از پيروان دين زرتشت در آن روستا بود و به خاطر علاقه و محبت زياد به فرزندش سلمان، او را از كار باز مى ‏داشت و خدمتكار آتشكده زرتشتيان نمود. اما سلمان با مسيحيانِ منطقه ي خود آشنا شد و به دين مسيحيت درآمد ولى با مخالفت شديد پدرش مواجه گرديد.

پدرش براى جلوگيرى سلمان از پيوستن به مسيحيان، وى را در بند نمود و در خانه خويش زندانى كرد. سلمان از مسيحيان يارى جست و از بند و زندان پدر رها شد و به سوى شام هجرت كرد. در آنجا با مسيحيت آشنايى بيشترى پيدا كرد و در كنار اسقف شام، به خدمتكارى اين دين پرداخت.

پس از درگذشت بزرگِ مسيحيان در شام، به موصل رفت و پس از مدتى به "عموريه" نقل مكان كرد و در اين مدت نيز به مسيحيت و مسيحيان خدمت مى ‏كرد و هم درباره اين دين الهى، تحقيق و تفحّص بيشترى به عمل مى ‏آورد.

پس از درگذشت بزرگ مسيحيان عموريه، به همراه گروهى از عرب‏ هاى طايفه "بنى‏ كلب" به شبه‏ جزيره عربستان هجرت كرد و اعراب، ناجوانمردانه وى را در "وادى ‏القرى" به مردى از يهود فروختند. مدتى نگذشته بود كه مردى از يهوديان بنى ‏قريظه، او را از آن يهودى خريد و به همراه خود، به مدينه برد. سلمان، مدتى در اين شهر به خدمتكارى يهوديان پرداخت. تا اينكه با دعوت پيامبر صل الله عليه و آله و سلم آشنا گرديد و گمشده خود را در وجود شيرين پيامبر صل الله عليه و آله و سلم يافت.

وى، مسلمان شد و به فرمان رسول خدا صل الله عليه و آله و سلم با صاحب خود پيمان بست كه قيمت خود را پرداخت كند و آزاد گردد. مرد يهودى با وى عقد مكاتبه بست كه در قبال غرس سيصد نهال خرما و يك ديه كامل و چهل اوقيه طلا، وى را آزاد نمايد.

پيامبر اكرم صل الله عليه و آله و سلم و برخى از صحابه آن حضرت، وى را يارى كردند تا قيمت كامل خويش را به يهودى پرداخت كرد و طعم آزادى را بار ديگر چشيد و در زمره ي مسلمانان آزاد و ياران نزديك رسول خدا صل الله عليه و آله و سلم درآمد.

سلمان در جنگ خندق، از طراحان اصلى جنگ بود و از آن به بعد در تمامى جنگ‏ هاى مسلمانان شركت نمود و حتى پس از رحلت رسول خدا صل الله عليه و آله و سلم در برخى از فتوحات اسلامى حضور فعال داشت.

وى پس از رحلت پيامبر صل الله عليه و آله و سلم به كوفه رفت و در آنجا مقيم گرديد. سرانجام در هشتم ماه صفر سال 35 هجرى قمرى (و به قولى در هشتم ماه صفر سال 36 هجرى قمرى) بدرود حيات گفت.

حضرت على عليه السلام - كه آن هنگام در مدينه ساكن بود و هنوز به كوفه مهاجرت نكرده بود - در عالم غيب، خود را به مدائن رسانيد و او را غسل و كفن كرد و بر جنازه ‏اش نماز خواند و وي را در همانجا دفن نمود. هم اكنون مرقد او زيارتگاه شيفتگان حقيقت و معرفت است.

 

منابع:

1. كتاب "الرياض ‏النظرة" از "المحب الطبري"

2. كتاب "سير أعلام ‏النبلاء" از "ذهبي"

3. كتاب "حلية الاولياء" از "ابونعيم اصفهاني"  

۴. كتاب " الاستيعاب فى معرفة الاصحاب" از " يوسف بن عبدالله"

5. كتاب "اسد الغابة فى معرفة الصحابه" از "ابن اثير"

6. كتاب "رجال حول الرّسول" از "خالد محمّد خالد"

7. كتاب "تاريخ ‏دمشق"

نوشته شده در 27 بهمن 1386

  « صفحه قبل                                                   صفحه اصلی                                                 صفحه بعد »