مقالات دینی

 

 

نگاهي كوتاه به زندگي حضرت زهرا سلام الله عليها

 

به نام خداوند بخشنده مهربان

 

چقدر سخته كسي رو كه دوستش داري تنهات بذاره و بره .. اونم براي هميشه. آرزو مي كني يه بار ديگه بتوني ببينيش . چشمهاي قشنگش رو باز كنه. به روت لبخند بزنه. يه بار ديگه مهربوني هاش رو از نزديك حس كني. محبتهاش رو. صفا و خلوصش رو. پاكي و معصوميتش رو. مظلوميش رو. 

چقدر سخته بدن بي روح عزيزترينت رو با دست هاي خودت غسل بدي . كفن كني . اونهم بي صدا . اشك بريزي اما آروم آروم . پاره هاي تنت - كودكان معصومت- هم نظاره گر باشند و چقدر سخته تحمل ديدن ذجه هاي بي صداشون .

دلت ميخواد داد بزني . گريه كني . اطرافيانت دلداريت بدن .

سنگ صبورت كه از پيشت پر كشد و رفت . حالا احساس تنهايي ميكني . انگار هيچ كسي تو اين دنيا برات باقي نمونده .

هر چقدر هم دلت بزرگ باشه . هر قدر كه پاك و معصوم باشي . هر قدر كه تحملت زياد باشه . حتي اگه مرد باشي . حتي اگه امام باشي . حتي اگه حضرت عليعليه السلام باشي . بازم تحملش سخته . خيلي سخت . آخه پاك ترين بانوي عالم و سرور زنان جهانيان ، حضرت فاطمه زهراسلام الله عليها به شهادت رسيده ...

 

"شهادت بزرگ بانوي اسلام ، حضرت فاطمه زهراسلام الله عليها بر همه دوستداران حضرتش تسليت باد"

 

 

ولادت حضرت فاطمه سلام الله عليها:

حضرت فاطمه سلام الله عليها در سال پنجم پس از بعثت و در روز بيستم جمادي الثاني در مكّه معظمه به دنيا آمد. چون به دنيا پا نهاد، به قدرت الهي لب به سخن گشود و گفت:

شهادت مي دهم كه جز خدا ، اللهي نيست و پدرم رسول خدا و آقاي پيامبران است و

شوهرم سرور اوصياء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان مي باشند.

 

با مراجعه به قرآن كريم درمي يابيم كه آيات متعددي در بيان شأن و مقام حضرت زهرا نازل گرديده است كه از آن جمله مي توان به آيه ي تطهير، آيه مباهله ، آيات آغازين سوره دهر، سوره  كوثر ، آيه  اعطاي حق ذي القربي و ... اشاره نمود كه خود تأكيدي بر مقام عميق آن حضرت در نزد خداوند است.

 

نام، القاب و كنيه ها:

نام مبارك حضرت، فاطمه عليه السلام است و از براي ايشان القاب و صفات متعددي همچون زهرا، صديقه، طاهره، مباركه، بتول، راضيه، مرضيه و .. نيز ذكر شده است.

فاطمه در لغت به معني بريده شده و جدا شده مي باشد و علت اين نامگذاري بر طبق احاديث نبوي ، آنست كه: پيروان فاطمه سلام الله عليها به سبب او از آتش دوزخ بريده ، جدا شده و بركنارند.

زهرا به معناي درخشنده است و از امام جعفر صادق عليه السلام روايت شده است كه:

"چون دُخت پيامبر در محرابش مي ايستاد(مشغول عبادت مي شد)، نورش براي اهل آسمان مي درخشيد؛ همانطور كه نور ستارگان براي اهل زمين مي درخشد".

صدّيقه به معني كسي است كه به جز راستي چيزي از او صادر نمي شود.

طاهره به معناي پاك و پاكيزه است و مباركه به معناي باخير و بركت ، بتول به معناي بريده و دور از ناپاكي ، راضيه به معناي راضي به قضا و قدر الهي و مرضيه يعني مورد رضايت الهي.

 

كنيه هاي فاطمهعليه السلام نيز عبارتند از : ام الحسين، ام الحسن، ام الائمه، ام ابيها و... .

 

"ام ابيها" يعني چه؟

به معناي مادر پدر مي باشد و رسول اكرم صل الله عليه و آله و سلم دخترش را با اين وصف مي ستود؛ اين امر حكايت از آن دارد كه فاطمه عليه السلام بسان مادري براي رسول خدا صل الله عليه و آله و سلم بوده است. تاريخ نيز گواه خوبي بر اين معناست ؛ چه هنگامي كه فاطمه سلام الله عليها در خانه ي پدر حضور داشت و پس از وفات خديجه سلام الله عليها غمخوار پدر و مايه پشت گرمي و آرامش رسول خداصل الله عليه و آله و سلم بود و در اين راه از هيچ اقدامي مضايقه نمي نمود، چه در جنگها كه فاطمه عليه السلام  بر جراحات پدر مرهم مي گذاشت و چه در تمامي مواقع ديگر حيات رسول خداصل الله عليه و آله و سلم.

 

معناي"ام الائمه" چيست؟

امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام از امامان 12 گانه مي باشند كه در دامان حضرت فاطمه سلام الله عليها تربيت يافته اند و نُه امام ديگر - بغير از امام علي عليه السلام و امام حسنعليه السلام - از ذريه امام حسينعليه السلام مي باشند و بدين ترتيب و از طريق فاطمهسلام الله عليها به رسول خداصل الله عليه و آله و سلم منتسب مي گردند و از ذريّه ايشان به شمار مي روند و به خاطر منسوب بودن ائمه طاهرين - بغير از امير مؤمنان عليه السلام - به آن حضرت، فاطمه سلام الله عليها را  "ام الائمه" يعني "مادر امامان" گويند.

 

مادر و پدر:

نام پدر فاطمه سلام الله عليها محمّد بن عبدالله صل الله عليه و آله و سلم است که او رسول گرامي اسلام ، خاتم پيامبران الهي و برترين مخلوق خداوند مي باشد. مادر حضرتش خديجه سلام الله عليها دختر خويلد، از زنان بزرگ و شريف قريش بوده است. او نخستين بانويي است که به اسلام گرويده است و پس از پذيرش اسلام، تمامي ثروت و دارائي خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود . خديجه سلام الله عليها در دوران جاهليت و دوران پيش از ظهور اسلام نيز به پاكدامني مشهور بود؛ تا جائي كه از او به طاهره (پاكيزه) ياد مي شد و او را بزرگ زنان قريش مي ناميدند.

 

خواستگاران: 

صديقه كبري سلام الله عليها خواستگاران فراواني داشت. نقل است كه عده اي از نامداران صحابه از او خواستگاري كردند. رسول خداصل الله عليه و آله و سلم به آنها فرمود که اختيار فاطمه در دست خداست. بنا بر آنچه که انس بن مالك نقل نموده است، عده اي ديگر از ميان نامداران مهاجرين، براي خواستگاري فاطمه عليه السلام به نزد پيامبرصل الله عليه و آله و سلم  رفتند و گفتند حاضريم براي اين وصلت، مهر سنگيني را تقبّل نمائيم.

 

ازدواج:

رسول خدا صل الله عليه و آله و سلم  همچنان مسأله را به نظر خداوند موکول مي نمود تا سرانجام جبرئيل بر پيامبر صل الله عليه و آله و سلم نازل شد و گفت:

 

اي محمّد ! خدا بر تو سلام مي رساند و مي فرمايد فاطمه را به عقد علي در آور،

خداوند علي را براي فاطمه و فاطمه را براي علي پسنديده است

 

امام علي عليه السلام نيز از خواستگاران فاطمه عليه السلام بود و حضرت رسول صل الله عليه و آله و سلم بنا بر آنچه که ذکر گرديد ، به امر الهي با اين وصلت موافقت نمود. در روايات متعددي نقل گشته است كه پيامبر اکرم صل الله عليه و آله و سلم  فرمود: اگر علي نبود ، فاطمه همتايي نداشت.

بدين ترتيب بود که مقدمات زفاف فراهم شد. حضرت فاطمه عليه السلام با مهري اندك - بر خلاف رسوم جاهلي كه مهر بزرگان بسيار بود - به خانه  امام علي عليه السلام قدم گذارد.

 

فرزندان:

ثمره ي اين ازدواج مبارک ، 5 فرزند به نام هاي حسن ، حسين ، زينب ، ام كلثوم و محسن - كه در جريان وقايع پس از پيامبرصل الله عليه و آله و سلم سقط شد - بود

 

فاطمه عليه السلام همسري نمونه: 

فاطمه عليه السلام با آن همه فضيلت ، همسري نيكو براي امير مؤمنان عليه السلام بود. تا جايي كه روايت شده هنگامي كه علي عليه السلام به فاطمه سلام الله عليها مي نگريست ، غم و اندوهش زدوده مي شد.

فاطم هسلام الله عليها هيچگاه حتي اموري را كه مي پنداشت امام علي عليه السلام قادر به تدارك آنها نيست، از او طلب نمي نمود. از امام علي عليه السلام نقل شده كه حضرت فرموده اند:

بخدا سوگند كه او را به خشم در نياورم و تا هنگامي كه زنده بود ، او را وادار به كاري كه خوشش نيايد ننمودم؛

 او نيز مرا به خشم نياورد و نا فرماني هم ننمود

 

 

فاطمه سلام الله عليها پس از پيامبر:

با وفات پيامبر اکرم صل الله عليه و آله و سلم ، فاطمه سلام الله عليها غرق در سوگ و ماتم شد. از يك طرف نه تنها پدر او بلكه آخرين فرستاده خداوند و ممتازترين مخلوق او، از ميان بندگان به سوي خداوند، بار سفر بسته بود. فاطمه سلام الله عليها هيچگاه غم و اندوه خويش را در اين زمينه كتمان نمي نمود. گاه بر مزار پيامبرصل الله عليه و آله و سلم حاضر مي شد و به سوگواري مي پرداخت و گاه تربت شهيدان احد و مزار حمزه عموي پيامبر صل الله عليه و آله و سلم را برمي گزيد و درد دل خويش را در آنجا بازگو مي نمود. حتي آن هنگام كه زنان مدينه علت غم و اندوه او را جويا شدند، در جواب آنان صراحتاً اعلام نمود كه محزون فقدان رسول خدا صل الله عليه و آله و سلم و مغموم غصب حق وصي اوست.

 

بيماري حضرت فاطمه سلام الله عليها:

هنوز چيزي از وفات رسول خداصل الله عليه و آله و سلم نگذشته بود كه سفارش رسول خدا صل الله عليه و آله و سلم و ابلاغ فرمان الهي توسط عده اي ناديده گرفته شد و آنان در محلي به نام سقيفه جمع گشتند و از ميان خود فردي را به عنوان حاكم برگزيدند و شروع به جمع آوري بيعت از سايرين براي او نمودند .

به همين منظور بود كه عده اي از مسلمانان به نشانه  اعتراض به غصب حكومت و ناديده گرفتن فرمان الهي در نصب امام علي عليه السلام به عنوان ولي و حاكم اسلامي پس از پيامبر صل الله عليه و آله و سلم، در خانه فاطمه سلام الله عليها جمع گشتند.

هنگامي كه ابوبكر - منتخب سقيفه - كه تنها توسط حاضرين در سقيفه انتخاب شده بود، از اجتماع آنان و عدم بيعت با وي مطلع شد؛ عمر را روانه خانه فاطمه سلام الله عليها نمود تا امام علي عليه السلام و سايرين را به زور براي بيعت در مسجد حاضر نمايد.

عمر نيز با عده اي به همراه پاره آتش، روانه خانه فاطمه سلام الله عليها شد. هنگامي كه بر در خانه حاضر شد، فاطمه سلام الله عليها به پشت در آمد و علت حضور آنان را جويا شد. عمر علت را حاضر نمودن امام علي عليه السلام و ديگران در مسجد براي بيعت با ابوبكر عنوان نمود.

فاطمه سلام الله عليها آنان را از اين امر منع نمود و آنان را مورد توبيخ قرار داد. در نتيجه عده اي از همراهيان او متفرق گشتند. اما در اين هنگام او كه از عدم خروج متعرضين آگاهي يافت، تهديد نمود در صورتي كه امام علي عليه السلام و سايرين براي بيعت از خانه خارج نشوند، خانه را با اهلش به آتش خواهد كشيد و اين در حالي بود كه مي دانست حضرت فاطمه سلام الله عليها در خانه حضور دارد.

در اين موقع عده اي از متعرضين از خانه خارج شدند كه مورد برخورد شديد عمر قرار گرفتند و شمشير برخي از آنان نيز توسط او شكسته شد. اما همچنان امير مؤمنان عليه السلام ، فاطمه سلام الله عليها و كودكان آنان در خانه حضور داشتند.

بدين ترتيب عمر دستور داد تا هيزم حاضر كنند و به وسيله پاره آتشي كه با خود همراه داشت و هيزم هاي گرد آوري شده ، درب خانه را به آتش كشيدند و به زور وارد خانه شدند و به همراه عده اي از همراهانش خانه را مورد تفتيش قرار داده و امام علي عليه السلام را به زور و با اكراه به سمت مسجد كشان كشان بردند.

در حين اين عمل، فاطمه سلام الله عليها بسيار صدمه ديد و لطمات فراواني را تحمل نمود اما باز از پا ننشست و بنا بر احساس وظيفه و تكليف الهي خويش در دفاع از ولي زمان و امام خود به مسجد آمد.

عمر و ابوبكر و همراهان آنان را در مسجد رسول خدا صل الله عليه و آله و سلم مورد خطاب قرار داد و آنان را از غضب الهي و نزول عذاب بر حذر داشت. اما آنان اعمال خويش را ادامه دادند.

 

عيادت از حضرت فاطمه سلام الله عليها:

سرانجام فاطمه سلام الله عليها بر اثر شدت ضربات و لطماتي كه به او بر اثر هجوم به خانه اش و وقايع پس از آن وارد گشته بود، بيمار گشت و در بستر بيماري افتاد. گاه به زحمت از بستر بر مي خاست و كارهاي خانه را انجام مي داد.

در چنين روزهایی بود كه ابوبكر و عمر به عيادت حضرت آمدند. هر چند در ابتدا فاطمه سلام الله عليها از آنان رويگردان بود و به آنان اذن عيادت نمي داد، اما سرانجام آنان بر بستر فاطمه سلام الله عليها حاضر گشتند. فاطمه سلام الله عليها در اين هنگام، اين كلام پيامبر اکرم صل الله عليه و آله و سلم را كه فرموده بود:

"هر كس فاطمه را به غصب در آورد من را آزرده و هر كه او را راضي نمايد مرا راضي نموده"

را به آنان يادآوري نمود.

 

ابوبكر و عمر نيز صدق اين كلام و انتساب آن به پيامبرصل الله عليه و آله  وسلم را تأييد نمودند. سرانجام فاطمه سلام الله عليها خدا و ملائكه را شاهد گرفت و فرمود:

 

شما من را به غضب آورديد و هرگز من را راضي ننموديد ؛ در نزد پيامبر، شكايت شما دو نفر را خواهم نمود 

 

وصيّت حضرت فاطمه سلام الله عليها:

در ايام بيماري، فاطمه سلام الله عليها روزي امام علي عليه السلام را فرا خواند و آن حضرت را وصّي خويش قرار داد و به آن حضرت وصيّت نمود كه پس از وفاتش وي را شبانه غسل دهد و شبانه كفن نمايد و شبانه دفن كند و احدي از کساني كه در حق او ستم روا داشته اند،  در مراسم تدفين و نماز خواندن بر جنازه  او حاضر نباشند. 

 

شهادت حضرت فاطمه سلام الله عليها:

سرانجام روز سوم جمادي الثاني سال يازدهم هجري فرا رسيد.

فاطمه سلام الله عليها آب طلب نموده و به وسيله آن بدن مطهر خويش را شستشو داد و غسل نمود. سپس جامه اي نو پوشيد و در بستر خوابيد و پارچه اي سفيد به روي خود کشيد؛ چيزي نگذشت که دُخت پيامبر صل الله عليه و آله و سلم بر اثر حوادث ناشي از هجوم به خانه ايشان، دنيا را ترک نموده و به شهادت رسيد؛ در حاليكه از عمر مباركش بنا بر مشهور، 18 سال بيشتر نمي گذشت و بنا بر مشهور تنها 95 روز پس از رسول خدا صل الله عليه و آله و سلم در اين دنيا زندگي نمود. 

 

تغسيل و تدفين حضرت فاطمه سلام الله عليها:

مردم مدينه پس از آگاهي از شهادت فاطمه سلام الله عليها ، در اطراف خانه آن بزرگوار جمع گشتند و منتظر تشييع و تدفين فاطمه سلام الله عليها بودند؛ اما اعلام شد كه تدفين فاطمه سلام الله عليها به تأخير افتاده است، لذا مردم پراکنده شدند.

هنگاميكه شب فرا رسيد و چشمان مردم به خواب رفت، امام علي عليه السلام بنا بر وصيّت فاطمه سلام الله عليها و به دور از حضور افراد، به غسل بدن مطهر و رنج ديده همسر خويش پرداخت و سپس او را كفن نمود.

هنگامي كه از غسل دادن او فارغ شد، به امام حسن و امام حسين عليه السلام - در حاليكه در زمان شهادت مادر هر دو كودك بودند - امر فرمود تا عده اي از صحابه راستين رسول خداصل الله عليه و آله و سلم را كه البته مورد رضايت فاطمه سلام الله عليها بودند، خبر نمايند تا در مراسم تدفين آن بزرگوار شركت كنند و اينان از 7 نفر تجاوز نمي کرده اند.

پس از حضور آنان، امير مؤمنان عليه السلام بر فاطمه سلام الله عليها نماز گزارد و سپس در ميان حزن و اندوه كودكان خردسالش كه مخفيانه در فراق مادر جوان خويش گريه مي نمودند، به تدفين فاطمه سلام الله عليها پرداخت. هنگامي كه تدفين فاطمه سلام الله عليها به پايان رسيد، رو به سمت مزار رسول خداصل الله عليه و آله و سلم نمود و فرمود:

"سلام بر تو اي رسول خدا از جانب من و از دخترت؛ آن دختري كه بر تو و در كنار تو آرميده است و در زماني اندك به تو ملحق شده. اي رسول خدا! صبر و شكيبايي ام از فراق حبيبه ات كم شده، خودداريم در فراق او از بين رفت... ما از خدائيم و به سوي او باز مي گرديم... به زودي دخترت، تو را خبر دهد كه چه سان امّتت فراهم گرديدند و بر او ستم ورزيدند. سرگذشت را از او بپرس و گزارش را از او بخواه كه ديري نگذشته و ياد تو فراموش نگشته"..

 

* * * * *

 

و چه سخته كه عزیزترینت رو غریبانه و گمنام به خاک بسپاری و  نتوني هر وقت دلتنگش شدی بر مزار پاکش بنشيني و ساعتي با او درد دل كني. به راستي ائمه اطهارمون چه قلب بزرگي داشتند كه در برابر اينهمه زجر و مشقّت تاب مي آوردند.

نوشته شده در 28 خرداد 1386

  « صفحه قبل                                                   صفحه اصلی                                                 صفحه بعد »